، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات رادین

نی نی دون 1

به نام خدا سلام عشق قشنگم سلام ماه آسمونم ببخشید که نتونستم توو این سه ماه بیام و برات از وجود عزیزت بگم من عاشقانه دوست دارم ماه قشنگ زندگیم و اما خاطره زایمان و دنیا اومدن تو نفس خودم روز ۳۰ تیر که جمعه بود صبح از خواب بیدار شدیمو بعد خوردن صبحونه و آماده کردن وسایل و گذاشتنشون داخل ماشین رفتیم به سمت خونه مامان اینا...... ناهار رو خوردیم و بعدش راه افتادیم سمت باغ...... تا میتونستم خیار و هلو خوردم!!!!..... بعدشم رفتیم خونه مادرجونم برای خداحافظی..... ساعت ۴ بود که راه افتادیم به سمت تهران....... تووو راه استرس داشتم..... همش تووو دلم داشتم با نی نی حرف میزدم....... همسری و مامان هم کلی سر به سرم میزاشتن....... توو راه مدام هم...
21 آبان 1391
1